
هزینهی خدمات ابری، پارادوکس تریلیون دلاری – قسمت سوم
پارادوکس ابر
از اینجا به کجا میرویم؟ از یک طرف، شروع به جابجایی بارهای کاری از فضای ابری یک تصمیم مهم است. برای کسانی که از قبل برنامهریزی نکردهاند، بازنویسی لازم آنقدر غیرعملی به نظر میرسد که غیرممکن است. چنین تعهدی به یک تیم زیرساخت قوی نیاز دارد که ممکن است وجود نداشته باشد. و همهی اینها مستلزم ایجاد تخصصی فراتر از هستهی اصلی فرد است، که نه تنها حواسپرتی ایجاد میکند، بلکه خود میتواند رشد را کاهش دهد. حتی در مقیاس بزرگ، ابر بسیاری از مزایای خود را حفظ میکند – مانند ظرفیت درخواستی، و انبوهی از خدمات موجود برای پشتیبانی از پروژههای جدید و مناطق جغرافیایی جدید.
اما از سوی دیگر، ما پدیدهای را داریم که در این پست به آن اشاره کردیم، که در آن هزینههای ابر در نقطهای «تولید» میشود و صدها میلیارد از ارزش بازار را که اکنون در این پارادوکس گیر کردهاند، قفل میکند: دیوانگی است اگر در ابر شروع نکنید. شما دیوانه هستید اگر روی آن بمانید.
بنابراین شرکتها برای رهایی از این پارادوکس چه کاری میتوانند انجام دهند؟ همانطور که گفته شد، ما به هر قیمتی برای برونسپاری ابری اقدام نمیکنیم. در عوض، ما اشاره میکنیم که هزینههای زیرساختی باید یک معیار درجه یک باشد. منظور ما از این چیست؟ که شرکتها باید زود، اغلب، و گاهی اوقات خارج از ابر بهینهسازی کنند. وقتی شرکتی را در مقیاس بزرگ میسازید، جای کمی برای عقاید مذهبی وجود دارد.
در حالی که در اینجا چیزهای بیشتری برای گفتن در مورد تغییر طرز فکر و بهترین شیوهها وجود دارد – بهخصوص که تصویر کامل اخیرا ظاهر شده است – در اینجا چند ملاحظه وجود دارد که ممکن است به شرکتها کمک کند تا با هزینههای بالونی ابر دست و پنجه نرم كنند.
هزینهی ابر بهعنوان KPI. بخشی از تبدیل زیرساخت به یک معیار درجه یک، اطمینان از اینکه یک شاخص عملکرد کلیدی برای کسب و کار است. به عنوان مثال Spotify’s Cost Insights را در نظر بگیرید، ابزاری خانگی که هزینههای ابری را ردیابی میکند. این شرکت با ردیابی هزینههای ابری، نه تنها تیمهای مالی، بلکه مهندسان را قادر میسازد تا میزان هزینههای ابری را در اختیار بگیرند. بن شاچتر، کارمند سابق Digital Ocean، یکی از بنیانگذاران و مدیرعامل Vantage، میگوید نهتنها شرکتهایی را در سراسر صنعت مشاهده کردهاند که به معیارهای هزینه ابر در کنار معیارهای اصلی عملکرد و قابلیت اطمینان در چرخه حیات کسبوکار خود نگاه میکنند، بلکه همچنین مشاهده کردهاند که «توسعهدهندگانی که توسط صورتحسابهای ابری غافلگیرکننده سوختهاند، باهوشتر میشوند و انتظار دارند رویکرد تیمشان برای هزینههای ابری سختگیرانهتر باشد.»
رفتارهای درست را تشویق کنید. توانمندسازی مهندسان با دادههای KPIهای درجه یک برای زیرساخت، آگاهی آنها را افزایش میدهد اما به انگیزههای تغییر روش انجام کارها توجه نمیکند. یکی از مدیران ارشد صنعتی میگوید در یکی از شرکتهایش، مشوقهای کوتاهمدتی مانند مشوقهای مورد استفاده در فروش (SPIFF) در نظر گرفتهاند، بهطوریکه هر مهندسی که مقدار مشخصی از هزینههای ابری را با بهینهسازی یا کاهش حجم کاری صرفهجویی میکند، یک امتیاز و در نهایت پاداش دریافت میکند. او اضافه کرد که این رویکرد – اساسا “درد را مستقیما به افرادی که میتوانند مشکل را حل کنند گره بزنید” – در واقع هزینه کمتری برای آنها دارد، زیرا 10٪ از کل درآمد سازمان را دوباره به سیستم بازمیگرداند و هزینه کلی را 3 میلیون دلار در تنها 6 ماه کاهش داد. شایان ذکر است، مدیر مالی شرکت کلید تایید این مدل غیرسنتی بود.
بهینهسازی، بهینهسازی و بهینهسازی. هنگام ارزیابی ارزش هر کسب و کار، یکی از مهمترین عوامل هزینه کالاهای فروخته شده یا COGS است – و به ازای هر دلاری که یک تجارت به دست می آورد، چند دلار هزینه تحویل دارد؟ شرکت Segment پلتفرم دادههای مشتری اخیرا نحوهی کاهش هزینههای زیرساخت را تا 30٪ (در حالی که همزمان حجم ترافیک را 25٪ در مدت مشابه افزایش میدهد) از طریق بهینهسازی افزایشی تصمیمات زیرساختی خود به اشتراک گذاشته است. تعدادی ابزار بهینهسازی شخص ثالث وجود دارد که میتواند دستاوردهای سریعی را برای سیستمهای موجود فراهم کند که در تجربهی ما از مشاهده این فضا بین 10 تا 40 درصد متغیر است.
از قبل به برونسپاری فکر کنید. صرفا به این دلیل که پارادوکس ابری وجود دارد – جایی که ابر در اوایل تکامل یک شرکت ارزانتر و بهتر است و بعدا پرهزینهتر است – به این معنی نیست که یک شرکت باید بدون برنامهریزی برای آن، منفعلانه آن را بپذیرد. مطمئن شوید که معماران سیستم شما از پتانسیل برونسپاری آگاه هستند، زیرا زمانی که هزینههای ابری شروع به افزایش یا حتی پیشی گرفتن از رشد درآمد کنند، دیگر خیلی دیر شده است. حتی سرمایهگذاری معمارانهای کوچک یا مدولاتور در اوایل – از جمله معماری برای اینکه بتوانیم حجم کار را به مکان بهینه منتقل کنیم و در آن قفل نشویم – کار مورد نیاز برای برونسپاری بارهای کاری در آینده را کاهش میدهد. محبوبیت Kubernetes و کانتینریسازی نرمافزار، که بارهای کاری را قابل حملتر میکند، تا حدی واکنشی بود به شرکتها که نمیخواستند در یک ابر خاص قفل شوند.
بهصورت تدریجی برونسپاری را انجام دهید. همچنین دلیلی وجود ندارد که برونسپاری (اگر واقعا حرکت مناسبی برای کسب و کار شما باشد)، به صورت تدریجی و ترکیبی انجام نشود. ما در اینجا فراتر از بحثها به نکات ظریف بیشتری نیاز داریم: برای مثال، برونسپاری احتمالا فقط برای زیرمجموعهای از شرکت منطقی است.
در حالی که این توصیهها بر شرکتهای SaaS متمرکز هستند، کارهای دیگری نیز وجود دارد که میتوان انجام داد. بهعنوان مثال، اگر یک فروشنده زیرساخت هستید، ممکن است بخواهید گزینههایی را برای عبور از هزینهها در نظر بگیرید – مانند استفاده از اعتبارات ابری مشتری – تا هزینهها از حساب شما کم نشود. کل اکوسیستم باید به فکر هزینه ابر باشد.
* * *
درک اینکه چگونه صنعت به اینجا رسیده، آسان است: ابر بستر مناسبی برای بهینهسازی، برای نوآوری، چابکی و رشد است. و در صنعتی که توسط سرمایهی خصوصی تغذیه میشود، حاشیهی سود اغلب یک نگرانی ثانویه است. به همین دلیل است که پروژههای جدید تمایل دارند در فضای ابری شروع شوند، زیرا شرکتها سرعت توسعه ویژگی را بر کارایی اولویت میدهند.
اما اکنون، ما میدانیم. پیامدهای درازمدت کمتر به خوبی درک شده است – با توجه به اینکه بیش از 60٪ از شرکت ها در وهله اول دلیل اصلی انتقال به ابر را صرفهجویی در هزینهها عنوان میکنند، طعنهآمیز است! برای یک استارتاپ جدید یا یک پروژه جدید، ابر انتخاب واضحی است. و مطمئنا ارزش پرداخت حتی یک “مالیات انعطاف پذیری” متوسط را برای چابکی ابر فراهم میکند.
مشکل این است که برای شرکتهای بزرگ – از جمله استارتاپها با رسیدن به مقیاس بزرگ – مالیات در بسیاری از موارد معادل صدها میلیارد دلار ارزش حقوق صاحبان سهام است… و پس از اینکه شرکتها قبلا عمیقاً خود را به فضای ابری متعهد کرده بودند، وضع میشود. اغلب آنقدر ریشه دار هستند که نمیتوانند خودشان را بیرون بیاورند). جالب اینجاست که یکی از متداولترین دلایلی که برای جابجایی زودهنگام ابر ذکر میشود – سرمایه اولیه بزرگ (CapEx) – دیگر برای برونسپاری مورد نیاز نیست. در چند سال گذشته، جایگزینهای زیرساختهای ابر عمومی بهطور قابلتوجهی تکامل یافتهاند و میتوان آنها را بهجای هزینههای سرمایه، از طریق هزینههای عملیاتی (OpEx) ساخته، مستقر و مدیریت کرد.
همچنین توجه داشته باشید که بههمان اندازه که برخی از اعدادی که در اینجا به اشتراک گذاشتیم بزرگ به نظر میرسند، ما در واقع در مفروضات خود محافظهکار بودیم. هزینههای واقعی اغلب بیشتر از میزان تعهد شده است، و ما قیمتگذاری منعطفی مبتنی بر بیش از حد را در نظر نگرفتیم. کشش واقعی در بازار کل صنعت به احتمال زیاد بسیار بیشتر از مقداری است که گفتهشد.
آیا حاشیههای 30 درصدی که در حال حاضر ارائهدهندگان ابر از آن برخوردار هستند باعث میشود در نهایت از طریق رقابت پیروز شوند و بزرگی مشکل را تغییر دهند؟ بعید است، با توجه به اینکه اکثر هزینههای ابر در حال حاضر به سمت انحصار سه شرکت هدایت میشود. و در اینجا کمی کنایه دراماتیک وجود دارد: بخشی از دلیلی که آمازون، گوگل و مایکروسافت – که مجموعا دارای ارزش بازار 5 تریلیون دلاری هستند – همگی رقبا از مسابقه کنار گذاشته میشوند، این است که آنها حاشیه سود بالایی دارند که تا حدی ناشی از اجرا توسط خودشان است. زیرساخت، امکان سرمایهگذاری مجدد بیشتر در محصول و استعداد در حالی که قیمت سهام خود را افزایش میدهد.
و بنابراین، با وجود صدها میلیارد دلار موجودی، این پارادوکس احتمالا به یک طریق حل خواهد شد: یا ابرهای عمومی شروع به کنار گذاشتن حاشیه سود خواهند کرد، یا شروع به رها کردن حجم کاری خواهند کرد. سناریو هر چه که باشد، شاید بزرگترین فرصت در زیرساخت در حال حاضر جایی بین سختافزار ابری و کدهای بهینهنشدهی در حال اجرا بر روی آن است.